» درس سوم: هدفهاى اصيل زندگى | |
سوره اسراء آيه «18 و 19»
«18» مَن كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشَآءُ لِمَن نُّرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلاَهَا مَذْمُوماً مَّدْحُوراً هر كس پيوسته زندگى دنياى زودگذر را بخواهد، به مقدارى كه بخواهيم و براى هركه اراده كنيم، در اين دنيا بشتاب فراهم مىكنيم، سپس جهنّم را برايش قرار مىدهيم كه با شرمندگى وطردشدگى، وارد آن خواهد شد. نكتهها:
از ديدگاه قرآن، دنياطلبى و دنياگرايى اگر سبب غفلت از آخرت و انحصار خواستهها در دنيا باشد، نكوهيده است. اين نكته در آيات فراوانى مطرح شده است، از جمله: «يَعلمون ظاهِراً مِن الحَياة الدّنيا و هم عَن الاخرة هم غافِلون»(28)، «فأعرض عن مَن تَولّى عن ذكرِنا و لم يُرِد الاّ الحياةَ الدّنيا»(29) و «أرَضيتُم بالحَياة الدّنيا»(30) در جهان ماديّات نزاع و درگيرى زياد است و همه كس به همه آرزوهايش نمىرسد، پس بايد اندازه و سهميهاى باشد كه چه كسى چه مقدار داشته باشد: «عجّلنا له فيها ما نشاء لمن نريد»، امّا در دنياى معنويات، چون تزاحم و محدوديّتى نيست، همه صد درصد كامياب مىشوند و راه براى بيشتر هم باز است. «كان سعيهم مشكورا»(31) پيامها: 1- دنيا زودگذر است. «العاجلة» 2- انسان، با اراده خلق شده ودر انتخاب آزاد است، ولى ارادهى الهى اصل است. «يريد... لمن نريد» 3- آنچه زشت است، خصلت دنياگرايى است، نه اصل دنيا. «كان يريد العاجلة» 4- خواست انسان بى حدّ و حصر است، پس بايد در چهارچوب ارادهى الهى محدود شود. «ما نشاء» 5 - همهى دنياخواهان به دنيا نمىرسند. «لمن نريد» 6- دنياطلبان دو دستهاند: برخى دنيا و آخرت را مىبازند، «خسر الدنيا و الاخرة» بعضى به بخشى از خواستههاى دنيايىشان مىرسند. «عجّلنا له فيها ما نشاء» 7- دنياطلبان و صاحبان اهداف مادّى، شايد به مقدارى از نام و نان برسند، ولى قيامتشان تباه است. «جعلنا له جهنّم» 8 - پايان دنياطلبى، پشيمانى و دوزخ است. «جعلنا له جهنّم» 9- دنياطلبان، هم در آتش مىسوزند (عذاب جسمى)، هم تحقير مىشوند (عذاب روحى). «يصلاها مذموماً مدحوراً» «19» وَمَنْ أَرَادَ الْأَخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْيَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئِكَ كَانَ سَعْيُهُم مَّشْكُوراً و هر كس خواهان آخرت باشد و براى آن تلاش شايسته و در خور كند، و مؤمن باشد، پس تلاش آنان سپاس گزارده مىشود. پيامها:
1- انسان، آزاد وداراى اراده است. «مَن اراد» 2- آخرت، بدون تلاش به دست نمىآيد. «سَعى لها» 3- براى سعادت اخروى، تلاش ويژهاى لازم است. «سَعى لها سَعيَها» 4- ايمان، شرط نتيجهگيرى از تلاشهاى دنيوى است. «و هو مؤمن» 5 - شرط سعادت اخروى، ايمان و تلاش است. «كان سعيهم مشكوراً» 6- تلاش مؤمنان مورد تقدير است، چه به نتيجه برسد يا نرسد. «كان سعيهم مشكورا» 7- دستيابى دنياگرايان به دنيا، احتمالى است، «عجّلنا... لِمَن نريد» ولى دستيابى مؤمنان آخرتگرا به پاداش، قطعى است. «كان سعيهم مشكورا» 8 - اراده وتلاش انسان در سعادت او نقش دارد. «اراد... سعى... كانسعيهممشكورا» 9- تشكّر از تلاش ديگران، كارى الهى است. «كان سعيهم مشكورا» 10- سپاس خدا از مؤمنان، بالاتر از باغ بهشت است، چون تشكّر هر كس، به اندازهى شعاع وجودى اوست. «كان سعيهم مشكورا» 11- هر سعى و تلاشى مورد تقدير و ستايش خدا نيست. «من اراد الاخرة و سعى لها... كان سعيهم مشكورا» سوره نحل آيه «96»
مَا عِندَكُمْ يَنفَدُ وَمَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ وَلَنَجْزِيَنَّ الَّذِينَ صَبَرُواْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ آنچه نزد شماست به پايان مىرسد، وآنچه نزد خداست باقى وپايدار است، و كسانى كه صبر پيشه كردند، همانا مزدشان را بر پايه نيكوترين كارى كه مىكردند، پاداش خواهيم داد. پيامها:
1- جز خدا، هيچ كس و هيچ چيز باقى نيست. «ما عندكم ينفد...» 2- دل كندن از ماديات و پيوسته به خدا و پايدارى بر تعهدات و وفاى به عهد، نياز به صبر و مخالفت با هواى نفس دارد. «و لنجزينّ الّذين صبروا» 3- دل كندن از دنيا، محروميّت نيست كاميابى است. «و لنجزين الّذين صبروا» 4- هيچ مشترى بهتر از خدا نيست، چون جنس معمولى يا پست را هم به قيمت گران مىخرد. «بأحسن ما كانوا يعملون» سوره قصص آيه «60»
وَ مَآ أُوتِيتُم مِّن شَىْءٍ فَمَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ زِينَتُهَا وَمَا عِندَ اللَّهِ خَيْرٌ وَ أَبْقَى أَفَلَا تَعْقِلُونَ و آنچه به شما داده شده، بهرهى زندگى دنيا و زينت آن است (كه فانى و زودگذر است)، درحالى كه آنچه نزد خداست، بهتر و پايدارتر است. پس آيا نمىانديشيد؟! نكتهها:
در واقع اين سوّمين جوابى است كه خداوند در پاسخ بهانهجويى كفّار مكّه (كه اگر ما ايمان بياوريم، زندگانى ما مختل مىشود) مىدهد، كه آنچه بهگمان خام خود از رهگذر عدمايمان بدست مىآوريد، متاع وكالاى بىارزش و فانى زندگى محدود دنياست، در حالى كه آنچه نزد خداست، بهتر و ماندگارتر است. پيامها: 1- ثروت و دارايى خود را محصول تلاش و زرنگى خويش نپنداريم كه هر چه هست از خداوند است. «ما اوتيتم» 2- نعمتهاى دنيوى، محدود است؛ «من شىء» ولى پاداش الهى، نامحدود و غير قابل تصوّر است. «ما عنداللّه خير و ابقى» 3- اگر بخاطر پذيرش ايمان، دنيا را از دست بدهيد، به نعمتهاى بىمنتها وبىزوال دست خواهيد يافت. «ما عنداللَّه خيرٌ و ابقى» 4- هر كس باقى را فداى فانى، و بهرهى ناب را با لذّات آميخته با مشكلات عوض كند، در حقيقت عاقل نيست. «أفلا تعقلون» نگاهى به دنيا از منظر قرآن در قرآن مجيد، از دنيا وزندگانى دنيا با تعبيرات مختلفى ياد گرديده و انسانها را از اقبال به آن و اغفال در برابر آن برحذر داشته است، از جمله: * دنيا، عارضى است. «عَرَض الحياة الدّنيا»(32) * دنيا، بازيچه است. «و ماالحياة الدّنيا الاّ لعبٌ و لَهو»(33) * دنيا، اندك و ناچيز است. «فما متاع الحياة الدّنيا فى الآخرة الاّ قليل»(34) * زندگى دنيا، مايهى غرور و اغفال است. «وما الحياة الدّنيا الاّ متاع الغرور»(35) * زندگى دنيا، براى كفّار جلوه دارد. «زيّن للّذين كفروا الحياة الدّنيا»(36) * مال و فرزند، جلوههاى دنيا هستند. «المال والبنون زينة الحياة الدّنيا»(37) * دنيا، غنچهاى است كه براى هيچ كس گُل نمىشود. «زهرة الحياة الدّنيا»(38) * چرا آخرت را به دنيا مىفروشيد؟ «اشتروا الحياة الدّنيا بالآخره»(39) * چرا به دنياى فانى و محدود، راضى مىشويد؟ «أرَضِيتم بالحياة الدّنيا»(40) * چرا به دنياى كوچك و زودگذر شاد مىگرديد؟ «فَرِحوا بالحياة الدّنيا»(41) * چرا دنيا را به آخرت ترجيح مىدهيد؟ «يَستحبّون الحياة الدّنيا على الآخره»(42) * چرا به دنياداران خيره مىشويد؟ «لاتمدّنّ عينيك الى ما متّعنا به»(43) * چرا فقط بهدنيا فكر مىكنيد؟ «لميرد الاّ الحياة الدّنيا»(44) * آيا دنياگرايان نمىدانند كه جايگاهشان دوزخ است؟ «و آثر الحياة الدّنيا، فانّ الجحيم هى المأوى»(45) البتّه اين همه هشدار به خاطر كنترل مردم دنياگرا است و آنچه در آيات و روايات انتقاد شده، از دنياپرستى، آخرت فروشى، غافلشدن، سرمست شدن و حقّ فقرا را ندادن است، ولى اگر افرادى در چهارچوب عدل و انصاف سراغ دنيا بروند و از كمالات ديگر و آخرت غافل نشوند و حقّ محرومان را ادا كنند و در تحصيل دنيا يا مصرف آن ظلم نكنند، اين گونه مال و دنيا فضل و رحمت الهى است. 28) روم، 7. 29) نجم، 29. 30) توبه، 38. 31) اسراء، 19. 32) نساء، 94. 33) انعام، 32. 34) توبه، 38. 35) آل عمران، 185. 36) بقره، 212. 37) كهف، 46. 38) طه، 131. 39) بقره، 86. 40) توبه، 38. 41) رعد، 26. 42) ابراهيم، 3. 43) حجر، 88. 44) نجم، 29. 45) نازعات، 38. |
+ نوشته شده در دوشنبه هفدهم مهر ۱۳۹۱ ساعت 17:45 توسط امیرمسعودشاه بندری
|